جهت عضویت در شبکه اجتماعی نمیدونم و دنبال کردنِ Mostafa تمایل دارید ؟!
شبکه اجتماعی نمیدونم یک شبکه اجتماعی ِ قدرتمند ِ مبتنی بر وب است که کاربران آن میتوانند یک ارسال با طول بیشتر از 200 کاراکتر بهمراه تصویر، ویدئو، لینک و فایل داشته و با دنبال کردن کاربران، افکار و نظرات خود را با سایرین به اشتراک بگذارند. گروهها، کارمندان، همکاران و انجمنها با ایجاد یک شبکه اختصاصی قادر به ارتباط با یکدیگر بوده و به کمک تکنولوژی آراِساِس میتوانند تازه ترینها را پیگیری نمایند. شبکه اجتماعی نمیدونم توسط هر وسیلهی متصل به اینترنت از جمله تلفن همراه دنبالپذیر است!
من طبقه سوم پاساژ از پله ها افتادماصن ی وعضی هردو پام اندازه کف دست کبود شد تا بیام سر ساعت ماشین بگیرم مردم تا درست راه برم....خیلی بد بود ولی من دیگه عادت کردم ب زمین خوردن
ناراحت نمیشم بابا
وااااااااای مهناز من جلوی پسرخالم که دوسم داشت هم زمین خوردم رفتم از این بلوار برم اونطرف کفشم گیر کرد با سر شیرجه رفتم رو زمینی عنی به عمرم اینقدر خجالت نکشیدم
مهناز مامانم اجازه داد برم ماشین داییم اینا ذوق زده شده بودم..اونجا همه جوونا بودن....اشکال نداره بعدا فهمیدم لازم بود چشماشو وا کنم من کی هستم منصرف شه
وااااااااااای خدا مردم بنده خدا گیج شد
1392/04/23 - 20:17چجوری بعدش راه میره مثلا هیچ اتفاقی نیفتاده
1392/04/23 - 20:19داغون شد .
1392/04/23 - 22:02من طبقه سوم پاساژ از پله ها افتادماصن ی وعضی هردو پام اندازه کف دست کبود شد تا بیام سر ساعت ماشین بگیرم مردم تا درست راه برم....خیلی بد بود ولی من دیگه عادت کردم ب زمین خوردن
1392/05/18 - 21:08
1392/05/18 - 21:10مهناز...جالب اینجاست اصن ب روی خودم نیاوردم وسایلمو جمع کردم اصلا نگاه نکردم ب هیچکس راهمو کشیدم سر به زیر رفتم البته از خجالت
1392/05/18 - 21:15واااااااااای مائده تورو خدا تعریف نکن دارم میترکم نمیتونمم انیمیشن خنده بزارم میترسم ناراحت شی...
1392/05/19 - 01:03گرچه اینو بگم اگه کسی رو ببینم که تو خیابون بیفته تمام سعیمو میکنم که براش نخندم و موفقم بودم....وقتی برم خونه جبران میکنم و ی دل سیر میخندم...
ناراحت نمیشم بابا
1392/05/19 - 01:07وااااااااای مهناز من جلوی پسرخالم که دوسم داشت هم زمین خوردم رفتم از این بلوار برم اونطرف کفشم گیر کرد با سر شیرجه رفتم رو زمینی عنی به عمرم اینقدر خجالت نکشیدم
خاک تو سر این شانس..اد باید جلوی پسرخالت که دوست میداشت میفتادی
1392/05/19 - 01:24آخه تو کجا رو نگاه میکنی مائدهسربه هوا راه میری مگه....
مهناز مامانم اجازه داد برم ماشین داییم اینا ذوق زده شده بودم..اونجا همه جوونا بودن....اشکال نداره بعدا فهمیدم لازم بود چشماشو وا کنم من کی هستم منصرف شه
1392/05/19 - 01:26مهناااااااااز جدیدا هم افتادم..از رو کابینت اونم جلو زنداداشم و خواهرش و برادرش..همیشه خوب میپریدم ایندفعه اومدم بپرم از عقب کوبیده شدم رو زمین
1392/05/19 - 01:28مائده امشب کلی منو خندوندی... آخه دختر خوب آدم جلوی ی پسر کارهای اکروباتیک انجام میده ؟؟؟ اونم جلوی برادر زنداداش .... الان تنها باشی نمیفتی که، اما اگه تو خونه مهمون باشه آدم کله پا میشه....
1392/05/19 - 01:36خب عادت دارم اینجوری بیام پایین..جور دیگه نیومدم...
1392/05/19 - 03:25اصلا مهم نیست ..اتفاقه دیگه پیش میاد
مائده حرکات ژانگولر چرا انجام میدی
1392/05/28 - 13:43شیطنت میباره از تو :P
مصطفی شما نخون یعهو دیدی سرتو ب باد دادیا
1392/05/29 - 23:51خیلی باحالی مائده جون
1392/05/30 - 00:09نگاري قربون شوما ولي ب اين جور موارد باحال نميگنا
1392/07/15 - 10:17ما میگیم باحال اکشالی داره عزیزم
1392/07/18 - 13:14نه که نداره فدات شم.........دلمان برایت عجیب تنگ شده کثابط
1392/07/29 - 09:40